- احتجاج امام على (ع ) با ابوبكر
مذهبی
صراط 110
نگارش در تاريخ سه شنبه 23 مهر 1392برچسب:- احتجاج امام على (ع ) با ابوبكر :علی:, توسط اسماعیل بامری

حضرت امام صادق (عليه السلام ) از پدرانش روايت مى كند، چون ابوبكر پايه هاى خلافت خود را محكم يافت جهت عذر آوردن نزد امام عى (عليه السلام ) مى رود و به حضرت مى گويد: يا اباالحسن (عليه السلام ) به خدا سوگند ميل و رغبتى به خلافت نداشتم و خود را از ديگران به اين مقام سزاوارتر نمى دانم .
امام على (عليه السلام ): اگر مساءله چنين است پس چه چيز تو را به اين كار وادار كرد؟
ابوبكر عرض كرد: از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: خداوند امت مرا به گمراهى جمع نمى كند، چون جماعت مردم را ديدم و مخالفانى مشاهده نكردم اين مقام را پذيرفتم .
امام على (عليه السلام ): آيا من و گروهى چون سلمان ، عمار، ابوذر و...(436) كه از بيعت با تو امتناع ورزيدند، افرادى از اين امت بودند يا نه ؟
ابوبكر: آرى شما و همه ايشان از امت بوديد.
امام على (عليه السلام ): در اين صورت حديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با مخالفت اين گروه را، براى خود دليل خلافت محسوب مى كنى ؟
ابوبكر: من تا خاتمه كار خلافت ، از مخالفت ايشان بى اطلاع بودم و چون مطلع شدم ترسيدم با كنار كشيدنم ، مردم از دين برگردند.
امام على (عليه السلام ): بگو چه خصوصياتى را خليفه بايد داشته باشد؟
ابوبكر: خيرخواهى و وفا و عدم چاپلوسى و نيك سيرتى و عدالت خواهى و عالم بودن به كتاب و فصل الخطاب و داشتن زهد و دفاع از مظلومين .
امام على (عليه السلام ): تو را به خدا: اين صفاتى را كه گفتى ، آيا در وجود خود مى يابى يا در وجود من ؟
ابوبكر: در وجود تو يا اباالحسن (عليه السلام ).
امام على (عليه السلام ): تو را به خدا: آيا دعوت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را، نخست من اجابت كردم يا تو؟
ابوبكر: البته تو.
امام على (عليه السلام ): آيا سوره برائت را در موسم حج به مشركان من ابلاغ كردم يا تو؟
ابوبكر: بلى ؛ تو قرائت كردى .
امام على (عليه السلام ): آيا در موقع هجرت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم من جان خود را سپر آن حضرت قرار دادم يا تو؟
ابوبكر: الحق كه تو بودى .
امام على (عليه السلام ): آيا در روز غدير من مولاى تو و همه مسلمانان شدم يا تو؟
ابوبكر: بلكه ، تو.
امام على (عليه السلام ): آيا در آيه زكات ، ولايتى كه بر ولايت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هم رديف آمده مربوط به تو است يا من ؟
ابوبكر: مربوط به تو است .
امام على (عليه السلام ): آيا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى مباهله مشركين نصارا با اهل و فرزندان من به سوى آنها خارج شد يا با تو و فرزندانت ؟
ابوبكر: نه با شما و فرزندانت خارج شد.
امام على (عليه السلام ): آيا آيه تطهير درباره من و اهل بيتم نازل شده يا درباره تو و اهل بيت تو؟
ابوبكر: يقينا براى تو و اهل بيت تو نازل شد.
امام على (عليه السلام ): آيا در زير كساء من و همسرم و فرزندانم به دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مشمول واقع شديم يا تو؟
ابوبكر: بلى تو و اهل و فرزندانت بودند.
امام على (عليه السلام ): آيا منم صاحب آيه يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شرده مستطيرا يا تو هستى ؟
ابوبكر: البته تويى .
امام على (عليه السلام ) آيا تو بودى آنكه آفتاب براى او برگشت تا او نماز خود را خواند سپس آفتاب غروب كرد يا من بودم ؟
ابوبكر: تو بودى .
امام على (عليه السلام ): آيا تو بودى آنكه در روز احد از جانب آسمان او را چنين خطاب كردند. لا سيف الا ذوالفقار لا فتى الا على يا من بودم ؟
ابوبكر: البته تو بودى ...
امام على (عليه السلام ): آيا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را به سوى طايفه جن ماءموريت داد و او ماءموريت را پذيرفت تو بودى يا من ؟
ابوبكر: يا على تو بودى .
امام على (عليه السلام ): آيا منم كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به علم قضا و فصل الخطاب دلالت كرد و فرمود: على اقضاكم يا تويى ؟
ابوبكر: تو بودى
امام على (عليه السلام ): آيا تو بودى آن كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در حق او به فاطمه عليهاالسلام فرمود: تو با كسى ازدواج كردى كه از حيث ايمان و اسلام بر همه مقدم است يا من بودم ؟
ابوبكر: آن شخص تو بودى .
امام على (عليه السلام ): آيا تو بودى در روز بدر كه ملك هاى هفت آسمان به او سلام دادند، يا من بودم ؟
ابوبكر: البته تو بودى (437)...
امام على (عليه السلام ) از مناقب خويش مى گفت و ابوبكر آن را تصديق مى كرد. آنگاه امام به او فرمود: پس چه چيز تو را از خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دين خدا باز داشته و مقامى را كه اهليت آن را ندارى تصاحب كردى ؟
ابوبكر در اين حال به گريه افتاد و عرض كرد: راست فرمودى امروز را به من مهلت بده تا در اين مبارزه بينديشم . آنگاه به سوى خانه خود مراجعه كرد. سحرگاه ابوبكر به خدمت امام على (عليه السلام ) آمد و گفت : يا اباالحسن دستت را باز كن تا با تو بيعت كنم و ماجراى خواب شب گذشته خود را كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به او بى اعتنايى كرده و به او فرموده ، كه حق را به اهلش بازگرداند را براى حضرت تعريف كرد.
على (عليه السلام ) دست خود را گشود و ابوبكر با امام دست بيعت داد و آنگاه امام على (عليه السلام ) به او فرمود: اين واقعه را براى مردم در مسجد بازگو كنند. ابوبكر به سوى مسجد روان شد، لكن در راه عمر با او برخورد كرد و چون ماجرا را شنيد او را از اين عمل بازداشت .(438)

436- البته در تاريخ و منابع اهل سنت و شيعه در خصوص اعتراض به غضب خلافت توسط ابوبكر عده ديگرى را نيز نام برده اند كه تعداد آنان 12 نفر از صحابه و 6 نفر از مهاجرين و البته غير از اين تعداد افراد ديگر نيز اعتراض كردند كه در تاريخ ثبت است .
437- احتجاج و دلايل حضرت امير (عليه السلام ) با ابوبكر حدود 14 مورد ديگر است كه به علت طولانى بودن روايت مابقى آن حذف گرديد.
438- احتجاج طبرسى ، ج 1، ص 157.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: